به گزارش پایگاه خبری تحلیلی کهگیلویه، از ده سالگی به مقابله با رژیم پهلوی پیوست و در ۱۵ سالگی اسلحه به دست گرفت و در ترور کسی شرکت کرد که معتقد بود دولت ملی ایران را از راه دین و دیانت به دور می کند.
به کرات در طول گفتگوی یک ساعته اذعان میکند چهرهای آمریکا ستیز دارد و معتقد است دشمنی طولانی ایران با آمریکا نه تنها باعث خسران ما نشده بلکه برای منافع ملیمان منفعتهای بسیاری داشته است.
محمدمهدی عبدخدایی در ۱۶آذر ۱۳۳۲ و در زمان وقوع نخستین اعتراض ایرانیان به حضور و نفوذ آمریکاحضور چندانی در صحنه سیاسی نداشت اما اطلاعات و محفوظات تاریخیاش ما را بر آن داشت تا سیر آمریکا ستیزی و دلایل عدم اعتماد به آمریکا در بیش از ۶ دهه را از او بشنویم.
متن زیر گفتگو با محمد مهدی عبدخدایی دبیرکل جبهه فداییان اسلام در قالب پرونده «روایت ۶۲ سال بیاعتمادی» است:
* استعمار انگلیس کارگران انگلیسی را مرفه کرد
عبدخدایی در ابتدای گفتگو به تشریح نحوه ورود آمریکا به ایران و تفاوت این حضور با انگلستان پرداخت:
«بعد از جنگ جهانی دوم، آمریکا با نوعی استعمار فرانو به ایران آمد. قبل از جنگ جهانی دوم، انگلستان استعمارگر بزرگ بود که کشورهای عربی، هند و آفریقای جنوبی را مصادره کرده و تحت استعمار خود درآورده بود.
انگلستان به اندازهای از کشورهای مستعمره پول به انگلیس ریخت که حتی کارگر انگلیسی مرفه شد؛ اما بعد از جنگ جهانی دوم آمریکا با تز جدیدی به استعمار کشورها پرداخت و آن تز وابسته کردن اقتصاد دنیا به خود آمریکا بود؛ آمریکا به نام اینکه ما میخواهیم کشورها را توسعه و ترقی دهیم در کشورها حضور پیدا میکرد.
نخستین کار دولت آمریکا بعد از ورود به ایران بعد از شهریور ۱۳۲۰ و پیروزی متفقین، پیدایش اداره اصل ۴ ترومن بود.»
*نخستین راه نفوذ آمریکا به ایران؛ اصل ۴ ترومن
این فعال سیاسی در توضیح طرح اصل ۴ ترومن میگوید:
«پس از جنگ جهانی دوم، آمریکا ۲ طرح به دنیا ارائه داد؛ طرح اول طرح مارشال بود که شامل بازسازی صنایع اروپا میشد زیرا صنایع اروپا در جنگ جهانی دوم ضربه سختی دیده بود اما آمریکا هیچ خسارتی متحمل نشد و علاوه بر آن پول نیز داشت و طرح مارشال را برای کشورهای اروپایی پیاده کرد.
برای کشورهای درحال توسعه نیز طرح «اصل ۴ ترومن» را ارائه کرده بود؛ ترومن در انتخابات ۱۹۴۸ برای دومین بار به ریاست جمهوری آمریکا برگزیده شد و نطق افتتاحیه دور دوم ریاست جمهوری خود را در ابتدای سال ۱۹۴۹ ایراد کرد که شامل ۴ اصل سیاست خارجی ایالات متحده بود؛ ولی اصل چهارم آن بیش از باقی اصول شهرت یافت و عامل مهمی در گسترش سیاست خارجی و نفوذ به کشورهای در حال توسعه شد.
ترومن در توضیح اصل چهارمدعی شد که ما باید اقدام جدیدی راجع به قابل دسترس کردن مزایای پیشرفتهای علمی و صنعتی برای بهبود و رشد کشورهای در حال توسعه انجام دهیم. بیش از نیمی از مردم جهان در شرایط بسیار بدی به سر میبرند. غذای آنها کافی نیست و قربانی بیماریها هستند، زندگی اقتصادی آنها ابتدایی و راکد است.
فقر یک مشکل است و همه به خصوص مناطق مرفه را تهدید میکند و برای اولین بار در تاریخ بشر دانش و مهارت را در اختیار میگیرد تا به این مردم رنجکشیده کمک کرد.
پس از ورود این طرح به ایران از سال ۱۳۲۸ و در زمان سهیلی، مرغ و جوجه آمریکایی وارد ایران کردند، این جوجه به نوعی بییماری به نام نیوکاسل مبتلا میشد که حتما باید دارویش از آمریکا میآمد. بذر گندم را عوض کردند، گوسفند مرینیوس وارد کردند، حتی چون راههای مالرو بود الاغ از قبرس آوردند.
آمریکاییها با پیاده سازی طرح اصل ۴ ترومن درصدد بازسازی ارتش، کشاورزی و کارخانههای ما بر آمد.»
*مصدق در اعتماد به آمریکا دچار اشتباه فکری شد
عبدخدایی در ادامه به موضوع ملی شدن صنعت نفت و اشتباه مرحوم مصدق در اعتماد به آمریکاییها اشاره میکند:
«در آن زمان مسئله ملی شدن نفت مطرح بود، متاسفانه مرحوم مصدق در این مورد دچار اشتباه فکری شد و آن این بود که فکر میکرد میتواند با توجه به رقابت تنگاتنگ آمریکا و انگلیس که هر دو سرمایهدار هستند و به وسیله آمریکاییها، انگلیس را بیرون کند. این یک اشتباه محاسباتی بود و نمیگویم خدای نکرده مرحوم مصدق به آمریکا وابسته بود.»
وی در ادامه توضیح میدهد:
«دولت موقت بعد از انقلاب نیز همین حرف را میزد که آمریکا برای آزادی ملتها برخلاف انگلستان ارزش قائل است و این تصور بیشتر رجال ما را مبهوت آمریکا کرده بود مانند مرحوم مصدق که معتقد بود در سیاست موازنه منفی باید از آمریکا حمایت کرد در حالی که اینطور نبود، آمریکا طبق طرح مارشال ۸۵ درصد در صنایع انگلستان سرمایهگذاری کرده بود و منافع آمریکا و انگلستان از هم جدا نبود، مانند حال حاضر که جدا نیست و همه جا با هم متحدند.»
*مصدق: بر سر در وزارت خارجه آمریکا بنویسید اینجا کنسولگری انگلیس است!
این فعال سیاسی با بیان اینکه مصدق بعدها نسبت به اشتباهش در مورد آمریکا هوشیار شد میگوید:
«مرحوم مصدق ابتدا با استقبال از مشاور مخصوص ترومن و پذیرش او برای حل جریان نفت و بعد رفتنش به دادگاه لاهه و به دست آوردن پیروزی سیاسی برای انگلستان و سپس رفتن به آمریکا بسیار هوشیار شد، شاید اگر قبل از نخستوزیری به آمریکا میرفت این هوشیاری زودتر به او دست میداد. آنجا یک جمله زیبا گفت: «خوب است بر سر در وزارت خارجه آمریکا نوشته شود اینجا کنسولگری انگلیس است».
عبدخدایی با اشاره به دلیل جدایی نیروهای مذهبی از مصدق تصریح میکند:
«مصدق با هزینه خود در سال ۱۳۳۱ به آمریکا رفت و بعد هم که به ایران آمد برای اینکه به آمریکا نشان دهد اگر با او کنار نیایند ایران ایرانستان میشود حزب توده و تبلیغات این حزب را آزاد گذاشت؛ پس از این ماجرا نیروهای مذهبی و آیتالله کاشانی از مصدق جدا شدند و مرحوم بروجردی دیگر از او حمایت نکرد.
جدایی بین مصدق و مذهبیون که اکثریت را داشتند سبب سقوط مصدق شد. مصدقی که در ۳۰ تیر ۱۳۳۱ فقط استعفا میدهد اما قائله ۳۰ تیر پیش میآید و مردم به خیابانها میریزند و شعار میدهند: «از جان خود گذشتیم، با خون خود نوشتیم یا مرگ یا مصدق» و «بیهوده مزن داد، مصدق پدر ماست، این فرد مبارزه پدر و تاج سر ماست!» ۱۳ ماه بعد فقط با حضور ۵ تانک در خیابانهای تهران سقوط میکند.»
وی ادامه میدهد:
«مصدق در ۲۸ مرداد ۳۲ وجهه ۱۳ ماه پیش خود را نداشت چون ملت ایران نمیتوانست ظهور و بروز کمونیست در کشور را بپذیرد و کمونیسم را ملحد میدانست.»
عبدخدایی بار دیگر به استعمار فرانو آمریکا و نخستین جرقههای مبارزه با آن اشاره میکند:
«ملت ایران همان زمان که احساس میکردند از زیر یوغ استعمار انگلیس در حال رها شدن هستند که دچار استعمار آمریکا شدند؛ این استعمار نو بود، استعمار اقتصادی بود، استعماری که از همه جهت میخواهد ایران را وابسته کند، اولین جایی که قدرت مفکره جامعه است دانشگاه است؛ ۱۶ آذر ۱۳۳۲ دانشجویان اولین کسانی بودند که خطر استعمار نو را درک کرده و برای نخستین بار شعار«مرگ بر آمریکا» سر دادند.»
این فعال سیاسی البته یکی دیگر از دلایل آشوب آذر ۳۲ را خود شاه عنوان میکند و وقایع و ناآرامیهای ۱۶ آذر را نتیجه تلاش پنهانی و موذیانه رکن ۲ ارتش میداند:
«اگر بیطرفانه قضاوت کنیم به این نکته پی میبریم که شاه هم دلش میخواست ایران را در مقابل آمریکا ناآرام جلوه دهد زیرا میخواست پشتیبانی ۱۰۰ درصد آمریکا را برای خود کسب کند و به آمریکاییها بفهماند اگر از من حمایت نکنید ایرانیها با شما مخالفند، به همین جهت در قائله ۱۶ آذر بدش نمیآمد عدهای کشته شوند و به نیکسون که معاون آیزنهاور بود بفهماند که اگر ۱۰۰ درصد از حکومت من حمایت نکنید دانشگاه و مردم مخالف شما هستند.
آن دانشجویان خالصانه آمدند، خالصانه با استعمار مبارزه کردند و خالصانه کشته شدند، شاید آنها نخستین کسانی بودند که فهمیدند استعمار نو آمریکا به مراتب خشنتر از استعمار و فرانسه و انگلستان است.»
*ظهورناسیونالیسم؛ آغاز اسلامستیزی
دبیر کل جبهه فداییان اسلام در ادامه این گفتگو گریزی به مقوله اسلام ستیزی و بروز ظهور آن در کشورمان زد و دلیل اصلی پدید آمدن چنین موضوعی را ناسیونالیسم دانست:
«بعد از جنگ جهانی دوم یک نهضت استقلالطلبی اسلامی در تمام جوامع اسلامی به وجود آمد.
یک نگاهی به مصر بکنید ببینید حرکت اخوانالمسلمین در آن روز چطور بود؟ ترکیه و حرکت مسلمانان مبارز را ببینید، عراق را نگاه کنید و جمعیت اخوت اسلامی را ببینید. ایران و افغانستان و جمعیتهای مذهبی آن را مشاهده کنید. این جمعیتها خودجوش بودند، این حرکتها در حالی که با روحیه تمام مردم خاورمیانه و کشورهای اسلامی هماهنگ بود باید سرکوب میشد.
لذا در ایران علیرغم اینکه زمینههای نخست وزیری دکتر مصدق با حمایت کاشانی و مصدق و فداییان اسلام فراهم شده با آنان مخالفت میشود، در مصر عبدالناصر به نواب صفوی «انا من الاخوان» میگفت ولی همین عبدالناصر اخوانالمسلمین را منحل کرد و سید قطب را تیرباران کرد و نفر دوم اخوانالمسلمین پس از ۳۰ سال در زندان فوت کرد.
در ترکیه «بلند اجویت»، «جلال بایار»، «ادنان مندرس» علیه اسلامگرایی حرکت کردند، در افغانستان سردار داوود خان علیه اسلامگرایی حرکت کرد، حتی در مکه و در سال ۱۳۲۴ علیه اسلام ناب محمدی موضع گرفتند و سید ابوطالب یزدی را فقط به بهانه اینکه هوا گرم بوده و حالش در کنار خانه کعبه بهم خوردگردن زدند.
نهضت بیداری اسلامی در همه کشورهای اسلامی که ضد امپریالیسم و سلطه غرب بودند پدید آمد و این به وسیله ناسیونالیسم کوبیده شد. جمله رضاخان که میگوید «من میراثهای ملی را زنده میکنم» و محمدرضا که میگوید «کورش آسوده بخواب ما بیداریم» نمونههای سمبلیک این ناسیونالیسم و ملیگرایی است.
در سال ۱۳۲۰ انگلستان به دلیل شکستهایی که از آلمان می خورد از استعمارگری عقبنشینی میکند و آمریکا پیشقدم میشود و اصل ۴ ترومن را اجرا میکند و مستشاران خود را بعد از ۲۸ مرداد به ایران میفرستد که موفقیتهای زیادی نیز کسب میکنند.
یکی دیگر مصادیق استعمارگری آمریکا در ایران پیمان بغداد است که بعدها به پیمان «سنتو» تغییر نام میدهد.
آرام آرام و در سال ۳۸ و ۳۹ ایران کاملا در دامان آمریکاست. شاه فکر میکند بدون حمایت آمریکا نمیتواند کاری انجام دهد. در سال ۴۲ که امام در مورد آمریکا صحبت میکند دستگیر میشود و زمانی که علیه کاپیتولاسیون موضع میگیرد تبعید میشود، امام اولین مرجعی است که جلوی استعمار با قدرت ایستاد و خطاب به جانسون گفت: جانسون، تو منفورترین آدم نزد ملت ایرانی.»
* سخنرانی امام(ره) علیه کاپیتولاسیون؛ آغاز همبستگی ملی علیه مبارزه با استعمار
عبد خدایی آغاز همبستگی ملی علیه مبارزه با استعمار را از سخنرانی امام خمینی(ره) راجع به کاپیتولاسیون عنوان می کند:
«اگر امام(ره) آن سخنرانی را نمیکرد جبهه ملی، حزب توده، فدائیان اسلام برعلیه مبارزه با استعمار هماهنگ نمیشدن و بعد از روشنگری امام در خصوص کاپیتولاسیون دخالت های آمریکا خشنتر شد.»
*ایرانیها زودتر از عربها استعمار نو آمریکا را درک کردند
دبیر کل جبهه فداییان اسلام در ادامه گفتگو به حوادث پس از شهریور ۱۳۲۰ اشاره میکند:
«بعد از شهریور ۱۳۲۰ آمریکا به ایران میآید تا مستعمره جدید خود را سر و سامان دهد، با اینکه مصر دروازه تمدن خاورمیانه بود ایرانیها بهتر از آنها، عربستانیها و عراقیها متوجه این استعمار جدید میشوند و به همین جهت قائله ۱۶ آذر پیش میآید و میبینیم دانشگاه ما که قوه مفکره جامعه است به صحنه میآید و در برابر آمدن نیکسون که مقدمه حضور مستشاران آمریکایی، کاپیتولاسیون، پیمان نظامی بغداد و سنتو است میایستند. این دانشجوها شهید میشوند تا با خون خود درخت ضداستعماری را آبیاری کنند.»
عبدخدایی به دسته بندی جدیدی پس از شهریور ۱۳۲۰ میپردازد:
«بعد از شهریور ۱۳۲۰ سه دسته در ایران به وجود آمدند؛ خداباورستیزان، دین باورستیزان و تشییعستیزان. دین باور ستیزان چه در دانشگاه و چه در بیرون دانشگاه به شدت به استعمار وابسته هستند.
بعد از شهریور ۱۳۲۰ اگر دانشجو در دانشگاه نماز میخواند مسخرهاش میکردند این دانشگاه را رضاخان در بهمن ۱۳۱۴ افتتاح کرد تا از این دانشگاه مسئولینی برای دولت رضاخانی تربیت شوند که همه اینها طرفدار سلطنت ۲۵۰۰ ساله باشند، جنگ جهانی دوم ورق را عوض کرد به جای اینکه مسئولانی تربیت شوند که طرفدار سلطنت باشند، کمونیستم و حزب توده در بین دانشجویان رسوخ کرده و افرادی به دانشگاهها آمدند و هدایت سیاسی آن را بر عهده گرفتند که مخالف سلطنت و طرفدار براندازی آن بودند.
در ایران دو دسته طرفدار براندازی سلطنت بودند. مذهبیون و حزب توده. جبهه ملی به هیچ عنوان طرفدار براندازی سلطنت نبود. جبهه ملی میگفت شاه سلطنت کند نه حکومت. مصدق هم همین نظر را داشت و متوجه این نبود که برای ایرانی و شرقی شخص بسیار مهم است. در تمام حرکتها در ایران اگر شخصیت بزرگی جلودار نبود پیشرفت نمیکرد. در همین انقلاب اگر امام خمینی جلودار نبود معلوم نبود پیروز شویم؛ همینطور در جریان تحریم تنباکو که اگر میرزای شیرازی پیش قراول نبود و فتوا نمیداد مشخص نبود به نتیجه میرسید یا خیر.
در جریان ملی شدن صنعت نفت نیز اگر آیتالله کاشانی، آیتالله خوانساری و آیتالله صدر جلو نمیآمدند معلوم نبود به سرانجام برسد. اصولا خاورمیانه به طور سمبلیک از شخصیتهایی اطاعت میکند که پاکیزه باشند.»
این فعال سیاسی در ادامه با تاکید بر اینکه در بلعیدن ایران روسها و کمونیستها و آمریکاییها با هم متحدشدند گفت:
«ایران در آن زمان سیاستی به نام سیاست موازنه مثبت داشت که معتقد است: شما اگر یک امتیاز به قدرتی دادید، امتیازی هم به قدرت دیگر بدهید تا آن قدرت علیهتان توطئه نکند، به همین دلیل شاه در عین حال که مستشاران آمریکایی میآورد چیت خود را از شوروی وارد میکند.»
* منافع ملی ما در ضدیت با آمریکا سود برده است
در ادامه گفتگو از به خطر افتادن منافع ملیمان در طول این سالها برای مبارزه با آمریکا پرسیدیم و عبد خدایی چنین پاسخ گفت:
«جمعیت ما در زمان شاه ۳۰ میلیون بود و امروز ۸۰ میلیون. ۵۰ میلیون اضافه شده است؛ صدور ۶ میلیون بشکه نفت در زمان شاه به ۸۰۰ هزار بشکه تقلیل یافته است و ۳۵ سال است شدیدترین تحریمها علیه ما اعمال میشود، مصرف سرانه هر فرد در این نظام سه برابر زمان شاه شده است. در آن زمان، شب عید پرتقال و سیب از لبنان میآوردیم. گوشت از برزیل میآوردیم. برای ۳۰ میلیون جمعیت ۲۶ میلیارد و ۲۰۰ میلیون دلار در سال ۵۶ ارز به این مملکت آمد. طلا اونسی ۶۰ دلار بود و امروز ۱۲۰۰ دلار است. قدرت طلا یک بیستم شده است. گندم هر تن ۱۶ دلار بوده است و الان ۳۰۰ دلار است. پارچه تترون متری ۱۵ سنت بوده و امروز ۳ دلار است. فاستونی متری ۲ دلار بود و امروز متری ۳۵ دلار است، مصرف ما بالا رفته است اما علیرغم مصرف بالا و تحریم کشور اداره شده است. خبرنگاری از نیویورک به خیابان جمهوری آمد و پس از آن در مقالهای نوشت: اینجا همه چیز هست پس چه چیزی تحریم است؟ فستفودها و چلوکبابیها پر مشتری است.
در زمان شاه ۵۰ کیلومتر جاده تهران- قم اتوبان بود و ۱۲۰ کیلومتر جاده تهران- قزوین اما الان همه جادهها دو بانده است.
اگر بخواهیم مقایسه کنیم میتوانیم موقعیت ایران و مصر را مقایسه کنیم.
نواب صفوی سال ۳۲ از سفر مصر آمد و گفت تهران در برابر قاهره یک خرابه است. امروز وضع مصر بهتر است یا ما؟ آن کشور نوکر آمریکا بود و ما تحریم بودیم. آن کشور هم نفت دارد هم رود نیل هم کانال سوئز و هم توریست. اما نگاه کنید ببینید فرق ما با مصر چیست؟ در قاهره ۳ میلیون و ۵۰۰ هزار نفر در مقابر میخوابند. آنها نوکر آمریکا بودند و حسنی مبارک سنگ آمریکا را به سینه میزد.»
* نباید اجازه ورود آمریکا به کشور را داد
این فعال سیاسی از ارائه این آمار نتیجه میگیرد که منافع ملی ما در ضدیت با آمریکا سود برده است:
«ما تحریم را به فرصت تبدیل کردیم. درست است که بیکار در جمعیت ۸۰ میلیونی بیشتر از جمعیت ۳۰ میلیونی در آن زمان است اما اگر مقایسه بکنیم به نسبت جمعیت الان بیکاری کمتر است.
ما در حال حاضر پرقدرتترین کشور خاورمیانه با اتکا خودمان هستیم. اگر آن روز وسایل نظامی از آمریکا میگرفتیم امروز روی پای خود میایستیم. شاه در آن زمان به یک مستشار آمریکایی ماهیانه ۵۰ هزار تومان میداد در حالی که حقوق یک کارمند ۳۰۰ تومان بود.
آمریکا الان میخواهد در منطقه کاری کند که بازارهای کشورهای عربی به روی ما باز نشود و به روی اسرائیل باز شود چون آمریکا سالانه ۱۰ میلیارد دلار به اسرائیل کمک می کند. اگر صلح برقرار شود و جوانان اسرائیلی در کارخانهها کار کنند خاورمیانه را از لحاظ تولید میخورند.»
عبدخدایی در پایان این گفتگو با بیان اینکه این کدخدا غارتگر و بیرحم است و همه چیز را میخواهد و اشباع نمیشود میگوید:
«سرمایه سرمایهدار را اشباع نمیکند و همواره در حال غارت دنیاست، یک پنجم انرژی دنیا در آمریکا مصرف میشود. مصرف گوشت هر آمریکایی ۴۰ سال پیش ۱۴۰ کیلو در سال بود، اروپایی ۷۰ کیلو و بنگلادشی ۲ کیلو. آمریکا نمیخواهد این رویه را از دست دهد و هم سطح کشورهای دیگر شود.
من آمریکاستیزم و معتقدم نباید اجازه داد آمریکا وارد کشور شود و خوشبختانه رهبری داریم که همین گونه فکر میکند و اجازه نمیدهند چنین اتفاقی بیفتد»
منبع:فارس
دیدگاه شما