به گزارش پايگاه خبري تحليلي كهگيلويه، اگر روزي اسراء برگشتند و من نبودم، سلام مرا به آنها برسانيد و بگوييد خميني در فکرتان بود» امام خميني(ره) . روز 26 مرداد 1369 ، ميهن اسلامي شاهد حضور عزيزاني بود که پس از سالها اسارت در زندانهاي مخوف رژيم بعثي صدام، قدم به خاک پاک ميهن اسلامي خود ميگذاشتند. اين روز يکي از خاطرهانگيزترين روزهاي تاريخ انقلاب اسلامي است که شاهد حضور و آزادي مرداني بود که در راه عهد و پيماني که با خدا بسته بودند، مجاهدت و استقامت ورزيدند و آنها توانستند در سالهاي زجر و شکنجه، با وجود درد و بيماري جسمي، روح و روان خود را حفظ کنند و تقوا و مردانگي خود را مضاعف نمايند تا در بازگشت به ايران اسلامي در صحنههاي مختلف اجتماعي، سرمشق و نمونهاي براي صلابت و استقامت مردان و زنان ايران اسلامي باشند.
این روز فرخنده بهانه ای شد تا با یکی از آزادگان کهگیلویه وبویراحمد به گفت و گو بنشینیم و خاطرات آن روزهای اسارت را از زبان او بشنویم.
یدالله شاهمرادی، در سال 1361، در حالی که هفدهسال بیشتر نداشت، اسیر شد. او دوران اسارتش را در اردوگاههای موصل و عنبر و زندان های بغداد، تنومه و العماره موصل گذراند. پس از آزادی سمتهایی از جمله مسئول امور مالی سازمان ملی جوانان استان کهگیلویه و بویراحمد و کارشناس روابط عمومی استانداری استان را در کارنامه خود دارد، همچنین به عنوان مدیر کاروانهای عمره و عتبات عالیات کربلا و سوریه، چهار بار به حج تمتع، بیست و پنج بار به حج عمره و صد و ده بار به کربلا رهسپار شدهاند.
لطفا بفرمایید کی و کجا به دنیا آمدید؟
اینجانب یدالله شاه مرادی در تاریخ 4/6/94 در سپیدان فارس به دنیا آمدم.
چند سال داشتید که عازم جبهه های جنگ شدید؟
15 ساله
در رابطه با فعالیت های انقلابی قبل از جنگ توضیحاتی ارائه بدهید؟
از طریق یکی از بزرگان فامیل به نام حاج خلیفه صلاحی اردکانی با انقلاب آشنا شدم و فعالیت هایی از جمله توزیع اعلامیه و نوارهای امام خمینی(ره ) را انجام می دادم و از سال 58 به کردستان رفتم و در مناطق سیلو، صلوات آباد، صالح آباد، سنندج، بوکان و... مقابل کومله های عراق مبارزه می کردم.
در چه عملیات هایی حضور داشتید؟
در عملیات های بستان، طریق القدس و بیت المقدس حضور داشتم.
کی و کجا اسیر شدید؟
در فکه و در سال 1361
در رابطه با چگونگی اسارت توضیحاتی ارائه دهید.
عصر روز 9 اردیبهشت 1360 از طرف تنگه رقابیه به طرف تپه 182 فکه روانه شدیم. یک دو راهی بر سر راهمان بود ، راهی که تا عراقی ها30 کیلومتر فاصله داشت و راهی دیگر که با طی 20 کیلومتر به پشت سر عراقی ها می رسیدیم. ما به عنوان گروه ضربتی و شناسایی از راه 20 کیلومتری به پشت سر عراقی ها رفتیم و به توپخانه عراق رسیدیم پس از شناسایی نتوانستیم به عقب بازگردیم و شب را در پشت تپه گذراندیم. هنگام صبح با روشن شدن هوا عراقی ها متوجه حضور ما شدند و ما اسیر شدیم. ناگفته نماند ما 15 نفر را فراری دادیم و 12 نفر بودیم که اسیر شدیم.
عراقی ها چه رفتاری با شما داشتند؟
آنها ما را به صف کردند و یک در میان با اسلحه می کشتند، وقتی نوبت به من رسید من آیه "بأىّ ذنب قتلت" را خواندم.آن نظامی تا این جمله را شنید گفت: این یکی را نکشید مسلمان است.من هم بلافاصله گفتم: همه ما مسلمان هستیم ولی به حرفم توجهی نکردند.چند دقیقه ای بعد تعدادی که زنده ماندیم را با خودروهای عراقی به مدرسه فلسطینی ها بردند.
سخن آخر
برای به ثمر رسیدن انقلاب رزمندگان زیادی به شهادت رسیدند و امروز وظیفه همه ماست که ادامه دهنده راه و سیره آنها باشیم.
انتهای پیام/200
دیدگاه شما