کدخبر: ۱۶۸۷
۱۱ خرداد ۱۳۹۴ ساعت ۱۲:۰۸
چاپ

اشتغال یا عاطفه مادری

وضعیت اقتصاد خانواده ها و بالارفتن سطح انتظارات خانواده ها از یک سو و تغییر نگرش خانواده ها به سمت تحصیلات بالا برای زنان از سوی دیگر ، آن ها را به سمت وسویی برده که اشتغال و کار بیرون از خانه را در برنامه زندگی زنان به یک فاکتور اصلی و اساسی تبدیل کرده است.

به گزارش پايگاه خبري تحليلي كهگيلويه، در دوره جدید زندگی(مدرنیته)، جمعیت افزایش شدید و رو به رشدی داشته است. از طرفی وضعیت اقتصاد خانواده ها و بالارفتن سطح انتظارات خانواده ها ازطرف دیگر تغییر نگرش خانواده ها به سمت تحصیلات بالا برای زنان، آن ها را به سمت وسویی برده که اشتغال و کار بیرون از خانه را در برنامه زندگی زنان به یک فاکتور اصلی و اساسی تبدیل کرده است که بدون آن زن هویتی نخواهد داشت؟!!

 

باتوجه به این که وضعیت اشتغال به شدت متحول شده و تنوع کارها و نیاز به نیروی کار متناسب با آن ها و افزایش مشاغل خدماتی و اداری،احساس نیاز به حضور زنان در بازار کار به شدت بوجود آمده است و در نتیجه، تلاش زنان برای داشتن شغل بیرون از خانه بیشتر شده و مدت زیادی را هم قبل از پیدا کردن شغل بیرون از خانه می گذرانند که این خود به ندرت بر تغییر نگرش و رفتار افراد جامعه بسیار موثر است.

 

متأسفانه به گونه ای که عده زیادی از زنان پس از پرداختن به فعالیت های اقتصادی به مرور از کار خانه ­داری کاسته و بر کوشش خود در مشاغل اقتصادی و اجتماعی در خارج از منزل افزوده اند.

 

اگر نخواهیم با سیاه نمایی تمام به اشتغال زنان نگاه کنیم و واقعیت را هم در نظر بگیریم متوجه می شویم که زنان همچنان بسیاری از مسئولیت ها و وظایف مربوط به داخل خانه و نیز مراقبت از بچه ها را بر عهده دارند اما اشتغال علاوه پی آمدهای مثبتی که بر زنان،جامعه و خانواده میتواند داشته باشد، پس از مدتی تنها خستگی، بی حوصلگی و بهم ریختگی اعصاب زنان را برای خانواده هایشان به ارمغان می آوردبدون شک با شرایط اقتصادی خانوار های ایرانی،درآمد کم، قرار داشتن جمعیت زیادی از ایرانیان زیر خط فقر، افزایش زنان سرپرست خانواده و فشار اقتصادی سنگین بر خانواده،زنان دیگر نمی توانند وظایف خود را در خانه به خوبی انجام داده و وظیفه مادری خود را با سهل انگاری فراموش می کنند.

 

حال که وضعیت اشتغال بر نوع رفتار و عاطفه زنان در مورد فرزندان و شوهر تأثیر قابل پذیرشی ندارد و از طرفی هم نمی توان پذیرفت که زن فقط خانه داری و بچه داری کند و توان فکری خود را نپروراند! چه باید کرد؟

 

باتوجه به اینکه حضور زن در اجتماع طبق معیارها و ملاک های که توسط اسلام مشخص شده است امروزه امری ضروری است و تربیت و پرورش بدنی و روحی فرزندان، به فرهنگ و آگاهی گسترده زن نیازمند است و زن باید پیوسته فهم و شعور خود را رشد دهد،تا دچار لغزش نشده، در دام های زندگی عصر جدید نیفتد و اثر منفی بر کودکان نگذارد،چرا نباید زنان جامعه  خود را در شرایطی قرار دهیم که همه وظایف خود را بتوانند انجام دهند یا در الگو بندی دچار اشتباه نشوند؟

 

به این خاطر که اشتغال زنان نشانه ورود به عصر جدید است، مانند هر حرکت دیگری باید مواظب باشیم که منفعت آن بیشتر از ضررش باشد و اگر فرهنگ سازی دقیقی در رابطه با آموزش دختران امروزی در آموزش وپرورش وخانواده ها و تفهیم نقش آنها در آینده وجود نداشته باشد براحتی روی دیگر سکه برای ما عیان خواهد شد و خواهیم دید که گرایش زن به اشتغال، روابط زن و شوهر و فرزندان را دگرگون می سازد و این امر موجب کاهش روابط عاطفی با فرزندان می شود که بسیار نگران کننده خواهد بود زیرا مادر، مهره اصلی تربیت فرزند است و پدر هم دوش مادر در شکل گیری شخصیت او نقش دارد.

 

والدینی در پرورش فرزند خود موفقند که برای تربیت کودک خویش، وقت صرف می کنند. کودک باید در خانواده به یادگیری و کسب تجربه بپردازد چنان چه این دقت در آموزش صورت نگیر و الگوبندی و اولویت بندی زنان ودختران جامعه تغییر کند سوال اساسی ای مطرح می شود که پول واشتغال مهم تر است یا عاطفه وایفای نقش مادری؟

 

ناگفته نماند که تا کنون هیچ زنی در کنار همه مسئولیت های احتمالی خویش،از احساس وظیفه به دور نبوده است. اما باید بپذیریم شرایط امروزه در تمامی جوامع مخصوصاٌ نسبت به زنان بسیار حساس تر شده است تا جایی که زن اگر نتواند پیوندی متعادل میان شغل و مسئولیت سنگین خانه و خانواده برقرار کند مشکلات زیادی را برای خانواده ایجاد خواهد کرد. اشتغال مادر به جدایی کودکان و مادران می انجامد که نتیجه ای جز عدم تعادل روحی و روانی و ناسازگاری های رفتاری را در دوران های بعدی زندگی برای فرزند به دنبال نخواهد داشت و در این شرایط باز هم جای این سوال است که بپرسم:اشتغال یا مادری؟پول یا عاطفه؟ اقتصاد یا زندگی؟ کدام حرکت تأثیر بهتر و بیشتری برای خود و فرزند دارد؟!

 

می توان نتیجه گرفت نقش زن که در خانه مربوط به همسرداری، فرزندداری و خانه داری است اگر زیر سوال برود و وظیفه اصلی ای که بنابر خلقت الهی بر عهده زنان قرار گرفته است تغییر ماهیت بدهد و مادر بیشتر وقت خود را صرف اشتغال بیرون از خانه و روابط اجتماعی به اصطلاح خوب و البته بیش از حد انتظار کند ، وظایف مادری، بچه داری، خانه داری و رسیدگی به همسر، زن را تا حدودی با هویت و نقشی که در اجتماع دارد، در تضاد قرار می گیرد و مادر بودن و تربیت فرزند که برای تداوم حیات انسانی ضروری است کم کم رو به زوال می گذارد و این یعنی پایان عاطفه مادری و پایان خانواده و در حقیقت پایان زندگی صحیح، درست و سالم بشریت. آیا غیر این است؟

 

از مادران امروزی می پرسم:چه شده که اشتغال ودرآمد داشتن از با فرزند بودن برای ما مهم تر است؟

 

منبع:(ایل بانو)

انتهای پیام/ ز.ح/200