به گزارش پایگاه خبری شهرستان کهگیلویه، فرشاد بینا فرهنگی جوان به مناسبت آغاز سال تحصیلی جدید دلنوشته ای به این پایگاه خبری ارسال کرد که شرح آن در ذیل عیناً منتشر می شود.
خدایا ...
رحمتی کن، تا ایمان، نام و نان برایم نیاورد...
قُوَتم بخش، تا نانم و حتی نامم را در خطر ایمانم افکنم...
و تا از آنانی نباشم که پول دین را می گیرند و برای دنیا کار میکنند، بلکه از آنانی باشم که پول دنیا را می گیرم و برای دین کار میکنم .
مهرت را همیشه با مهربانی آغاز کن
بار دیگر فصل مهر از راه رسید و صحیفه نورانی دانش با انگشت تکاپو و تلاش معلمان و دانش آموزان ورق خورد .
تبریک عرض می کنم سال جدید بهار علم و دانش را خدمت همهی معلمان، دست اندرکاران عرصه ی تعلیم و تربیت و دانش آموزان عزیز که مولد اصلی چرخاننده عرصهی علم و دانش و فرایند یاددهی – یادگیری هستند .
این نوشته صدای بچههای آسمان استان ما میباشد که یک دست لباس برای چند دانش آموز و یک دست کتاب برای بیش از دو نفر فراهم می کردند تا بتوانند شاید در آینده برای این مملکت فرد مؤثر و کارامدی باشند و کمک کنند تا، بچههای آسمان دیگری در استان وجود نداشته باشد.
این نوشتهها صدای آن والدینی می باشد که با وجود تمام رنج و مشقتهایی که داشتند، حداقلها را برای ادامه تحصیل فرزندان خود فراهم می کردند و معلمان هم با وجود آگاهی داشتن از این مشکلات، ککشان(اهمیت ندادن) هم نمی گزید که در این سرا و با تلاق مشکلات و فقر چه کسانی دارند دست و پا می زنند و منتظر چنگ زدن به ریسمان محکم و ناگسستنی معلم هستند ، ولی متأسفانه این ریسمان هرگز به دادشان نرسید .
معلمی که دانش آموزان را به دلیل نداشتن یک جفت کفش چرمی سرزنش میکرد ، البته حق هم داشت برای اینکه این دانش آموزان هر روز 5 کیلومترراه را طی میکردند .
برای رسیدن به مدرسه و اینکه پاهای دانش آموزان در درون کفشهای پلاستیکی تاول و زخمی میشدند و عرق میکردند و بو میدادند و معلم هم با وجود واقف بودن به این مشکلات بازهم آنها را به خاطر رعایت نکردن بهداشت، تنبیه می کرد .
این نوشتهها صدای همان مردانی است که در گرمای طاقت فرسای تابستان روزانه 10،11 ساعت کشاورزی میکردند برای فراهم کردن یک حداقلی که فرزندانشان بتوانند ادامه تحصیل بدهند تا شاید روزی بتوانند دراین کشور کارهای بشوند و بتوانند دستهای پدر و مادرانشان را که از شدت زحمت پینه بسته بود را درمان کنند و برای دردها و آرزوهای به گور رفته پدر و مادرانشان که نتوانستند برای خودشان زندگی راحتی داشته باشتد، مرهم باشند.
آری این صدای همان کسانی است که مدام از معلم تو سری می خوردند و روح امید به تحصیل در آنها مرده بود و در واقع معلم تمام مشکلاتی را که در زندگی خصوصی خود داشت از جمله باز پرداخت عقب مانده وام هایی که گرفته بود و فشارهای خانواده و.... برسر این دانش آموزان آوار می کرد .
این نوشتهها صدای آن چوبها و شیلنگهایی است که هنگام بازدید راهنمای تعلیماتی پنهان میشد و دوباره این ابزارها از جایی که برایشان تدارک دیده می شد، سر درمیآوردند و بدن دانش آموزان را نوازش میکرد .
این نوشتهها صدای آن برفهای زمستان است که در دستان دانش آموزان قرار میگرفت و چوب با این برفها ترکیب میشد و زخم را در دستان دانش آموزان میآفرید، همچنین صدای آن دانش آموزان فدایی اقتدار معلم که اول مهر میخواست حساب کار دست دیگر دانش آموزان بیاید که شلوغ کاری نکنند .
این نوشتهها صدای آن دانش آموزانی است که آتش خشونت در آنها نسبت به دانش آموزان دیگر شعلهور میشد برای اینکه معلم تنبیه دانش آموزان را در اختیار دانش آموزان دیگر قرارمیداد تا به ریش آنها بخندد و برای چند دقیقه از کتک خوردن دانش آموزان لذت ببرد و در نهایت چیزی که از این واقعه باقی میماند یک حس قهرآمیز و خشونتباری بود که در دانش آموزان ایجا می شد و شاید تا آخر عمر ادامه پیدا می کرد .
آری ، این استان مشکلات بسیاری داشته و دارد و این معظلات ادامه خواهد داشت اگر معلمان ما جهاد و فداکاری نکنند این مشکلات به قوت خود باقی خواهد ماند ، همه ما از مشکلات معلمها خبر داریم ولی هر شخصی که نمیتواند معلم شود ، تنها کسانی می توانند معلم شوند که فداکار، شجاع، با ایمان و همه دانش آموزان را با وجود تفاوتهای خانوادگی که پول ایجاد کرده است، با یک چشم نگاه کند، با این دید که دانش آموزان فقیر حداقل در چهارچوب کلاس و مدرسه این تفاوت را احساس نمی کنند .
امیدواریم که با همت و پشتکاری مسوولین ، تلاش دلسوزانه معلمان ، همکاری خانواده ها ، تلاش و اراده دانش آموزان این مشکلات در استان ما بالاخص در شهر و روستاهای ما به حداقل برسند . ان شا الله
در آخر پیشاپیش ایام سوز و حزن ، ایام عزاداری سرور و سالار شهیدان را تسلیت عرض میکنم.
هرکسی اگر مسوولیت پذیرفتن حق را انتخاب کرد باید بداند که در نبرد همیشه تاریخ و همیشه زمان و همه جای زمین – همه ی صحنه ها کربلاست ، همه ی ماه ها محرم و همه ی روزها عاشورا
آنان که رفتند کاری حسینی کردند ، آنان که ماندند باید کاری زینبی کنند و گرنه یزیدی اند .
فرهنگی جوان فرشاد بینا
انتهای پیام: و/آ
دیدگاه شما