آخرین اخبار

2. خرداد 1395 - 22:00   |   کد مطلب: 5326
نامه‌ای به یک مسافر:
غیبت تو از مردابی بودن من است
یا صاحب‌الزمان، این را خوب می‌دانم که غیبت تو از مردابی بودن من است چرا که اگر قلبمان سبز بود حتما می آمدی.

به گزارش پایگاه خبری شهرستان کهگیلویه، سالیان سال است دفتر انتظارم را باز می‌کنم و از گمشده ام می نویسم ولی به این نتیجه رسیدم که او گمشده نیست بلکه این من هستم که خود را گم کرده ام چون اگر راه را درست رفته بودم تا حالا به گمشده ام رسیده بودم، آقای من تو غایب نیستی ما غایبان در دفتر منتظران تو هستیم از بی خیالی ام نسبت به حضرت ماه شرمنده ام.

میدانم مرا لیاقتی نیست که بخواهم از شما و غم هجرانتان چیزی بنویسم، مولاجان دشت های سوخته در حسرت بارانند و چشمان من در انتظار حضور سبز تو، در انتظارت سجاده ام را می گسترانم و با چشمان اشکبار سر بر مهر می نهم و هر صبح دعا می‌کنم که ای کاش هر چه زودتر از مهمانی فرشتگان خدا برگردی و داغ بزرگ هجران را که سالهاست بر دل منتظرانت سنگینی می کند با نوای ملکوتیت التیام ببخشی.
مولای من آن روز که پیامبر فرمود: شعبان ماه من است چه کسی می‌دانست که نور وجود تو را در آیینه جمال می‌بیند، مولاجان اگر نبود بشارت آن روز که خواهی آمد شاید ناامید و مایوس می‌شدم چرا که کودکان ما جوان و نهایتا پیر می شوند و به دیدار شما نائل نیامده رخت از این دنیا بر می بندند و ترسم از این است مبادا که من هم قسمتی از این داستان دنباله دار باشم که جمال شما را ندیده رخ بر خاک نهم.

اینک ای مولای من، قرن هاست منتظرانت ندبه می‌کنند و با مولای خود دعای عهد را نجوا می‌کنند و با اشک نیاز آمدنت را می طلبند اما وقتی آسمان چادر سیاهش را می گستراند و از آمدن تو خبری نیست دلم می گیرد و غمگین می شود و رو به آسمان می گویم خورشید موعود چند جمعه دیگر نذر کنم تا تو بیایی.

مولای من، کاش نیم نگاهی بیندازی به این مسافر که سالهاست شوق دیدارت زنده اش نگه داشته و هر لحظه با خود می اندیشم که تو کعبه آمال هزاران شیدا الان بر کدامین خاک سر بر سجده گذاشته ای و برای کدام یک از شیعیانت طلب بخشش داری، خدایا به تمام آرزوهایم خواهم رسید اگر لذت یک سلام او را به من هدیه کنی. 

آقاجانم، از چه برایت بنویسم از بی وفایی های زمانه یا از گناهانی که امانم را بریده و یا از لحظه پرواز مدافعان حرم به عشق بی بی زینب یا از لحظات تشنگی و جان دادن هزاران حجاج در حریم امن الهی برای رسیدن به تو در روز عرفات، بیا که بیش از این توانی نیست و جاده دیگر صفحه اش رنگی نیست بدون تو.
مولای من، بلا چه بزرگ نمایان شده و امید از ما بریده است زمین از ما به تنگ آمده است و آسمان آبی است و هرگز فریب نمی‌خورد، نازنین من، منتظری نیست مگر اینکه خودت برای ظهورت دعا کنی که برگردی، ماها آنقدر غرق در گناه و معصیت شده ایم که ندیدن تو برای ما کاری عادی شده و انگار نه انگار خورشید مغربی چشم انتظار دعای ما نشسته..مولای من شرمنده ات هستم تا قیامت که هیچ وقت منتظر خوبی برایت نبوده ام.

نمیدانم کجای این دنیا دنبالت بگردم ای بزرگ زاده زهرا، دلم هر لحظه از غم هجرانت هزاران بار می میرد، می‌دانم از اینکه تنهایی خیلی دلت گرفته، غصه داری، همه از یاد تو غافل گشته اند، آقایم مگر برای دل تنهای خودت دعا نمی کنی؟، چرا ماه گناه کنیم و تو گریه کنی، چرا ما اینقدر از یاد تو غافل مانده ایم ، چه عذابی بالاتر از این که امام زمان خود را نشناخته ایم و از دیدارش محروم گشته ایم، به خدا دلم می‌گیرد که شما منتظر دعای ما نشسته اید، ای زمزمه واپسین حیاتم ظهور نما چرا که قلبم با نفس های وجودت به تپش در می آید.

ای گمگشته زهرا، و ای غریب تر از حسین در صحرای کربلا، اوضاع زمانه را که خودتان خیلی خوب می بیند، می‌بینید عصر، عصر فتنه شده، حتی تو سجاده ها هم فتنه رخنه کرده است، آدم ها به هم جفا می کنند، چرا نمی‌آیی و فتنه را از جا برکنی، قدم های انتظار هر لحظه با شتاب بیشتری به سویت می‌آیند، زبان ها ندای العجل یا صاحب زمان سر می دهند، و باز هم می‌گویم هر چند ما منتظران خوبی برایت نیستیم اما به حرمت اشک های شبانه رهبر عزیزم سید علی ظهور کن.

ای خالق لحظه‌های ناب، ای راز نهفته در زمزمه‌های زلال امواج دریا و ای حقیقت آشکار، من بانی فریب ها و غوغای بی صدای حسرت های خویشم و همیشه محتاج تو یابن الحسن، این را خوب میدانم که غیبت تو از مردابی بودن من است چرا که اگر قلبمان سبز بود حتما می آمدی، مولاجانم چه کنم که نجواهای شبانه ام نام تو را صدا زند، محض رضای خدا بیا تا واژه های تلخ انتظار از لغت نامه قلبمان خط بخورد و شادی را ارمغان دلهای منتظر کند، با خودم عهد بسته ام تا زمانی که یک روز از عمرم باقیست بدون انتظار مولایم دیده بر هم ننهم گرچه این انتظار مرا از پای در آورد، به امید روزی که تیتر خبرم این باشد، "حضرت مهدی(عج) ظهور کرد".

 

هرگز تو را نیافته ام 
هرچند که می گویند در همه جایی
هرگاه دری زده‌ام
در پی گدایی بود و خواهشی

یادداشت: سیده مریم پیروزان

دیدگاه شما

http://khabarlendeh.ir/
http://sobhezagros.ir/
آفتاب جنوب
پایگاه اطلاع رسانی شهرستان چرام
خبر دیشموک