آخرین اخبار

8. تير 1396 - 14:52   |   کد مطلب: 8083
داماد شدن هم سید جعفر را از جنگ و دفاع از اسلام و انقلاب اسلامی منصرف نکرده بود ودر همان روزها خبر شهادتش را به خانواده اش می دهند که ایشان در کردستان به دست مزدوران حزب کثیف و خائن کومله به شهادت رسیدند.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی کهگیلویه،  صبح زاگرس،در نزدیکی گچساران درهمسایگی کوه خامی روستای برمامیون واقع شده است که عطر خوش سادات در آن می پیچد،در یکی از روزهای گرم تابستان سال ۴۸ نوزادی چشم به جهان گشود که سید جعفر نام گرفت .

سیدجعفرمحمدی در خانواده ای متعهد و مذهبی و مستضعف متولد و در سال 55 وارد دبستان امام رضاعلیه السلام برمامیون شد دوران ابتدایی را در همین دبستان بخوبی گذراند بعداز دوره ابتدایی وارد مدرسه راهنمایی آب کنارون خان احمد شد که ضمن تحصیل با ستاد مقاومت خان احمد همکاری و شرکت داشت .

وی دانش آموز مستعد و فعالی بود که با وجود داشتن همه مشکلات به هدف خود پایبند و استوار بود،سید جعفر در دوران کودکی همانند همه کودکان روستا به دامداری و کشاورزی مشغول بود و اخلاق خوبش زبان زد خاص و عام بود،هر روز که بزرگتر می شد آرمان هایش نیز قویتر از پیش بود.

 سید جعفر به سن چهارده سالگی که رسید طبق میل شخصی و با مخالفت خانواده عازم جبهه های جنگ حق علیه باطل شد، وی بر طبق همین عقیده به فرمان رهبرش ،امام امت خمینی بت شکن خود را به بسیج سپاه پاسداران انقلاب اسلامی گچساران معرفی کرد و به وسیله بسیج مدت 60 روز آموزش نظامی در شیراز گذراند و بار دوم به جزیره مینو اعزام و در آنجا خدمه خمپاره بود که این بار دو ماه طول کشید.

مخالفت خانواده به علت سن کم ایشان بودوچند باری برادر بزرگش سید اکبر برای بازگشت ایشان تلاش کرد ولی هر بار که سراغش می رفتند سید جعفر خود را از چشم برادر بزرگتر پنهان می کردو آن را دست خالی به روستا بازمی گرداندکه بعد از برگشتن وی از جبهه حق علیه باطل به درخواست پدرش ازدواج کرد.

خانواده سید جعفر تصمیم گرفتند شرایط را برای ازدواج سید جعفر فراهم کند که ایشان ازدواج کنند و به قولی دست و پا گیر زندگی شود و از رفتن جبهه منصرف شود.در سال 64 به خواستگاری دختر عمویش می روند و دخترعمویش را به عقد سید جعفر در می آورند و همه خوشحال از اینکه دیگر پابند زن و زندگی شده است.

فردای روز عروسی برای سرزنی به خانه عروس و داماد می روند و عروس را تنها در خانه می یابند و خبری از داماد نیست.در جست و جوی سید جعفر بودند که یکی از هم رزمان ایشان که هم ولایتی هم بودند به نام سید عبدالرضا از کردستان خبر می دهد سید جعفر مهاباد است و در حال نبرد با دشمنان اسلام.

همه اهل روستا از او رضایت کامل داشتند و از زمان آغاز جنگ تحمیلی رژیم سرسپرده و جنایتکار بعثی برعلیه ملت مسلمان ایران همیشه عاشق مبارزه با این رژیم مزدور و سفاک بود خود شهید می گفت: من باید شهید شوم. عاشقان الله خط سرخ شهادت و آیین محمد(ص) خود نیز حال عجیب و فوق گفتار و ذکر دارند .

مثل اینکه داماد شدن هم سید جعفر را از جنگ و دفاع از اسلام و  انقلاب اسلامی منصرف نکرده بود ودر همان روزها خبر شهادت سید جعفر  را به خانواده اش می دهند که ایشان در کردستان شهر مهاباد روستای لاچین به دست مزدوران حزب کثیف و خائن کومله به شهادت رسیدند.

در وصیتنامه ایشان آمده است: اینجانب طبق دستور اسلام و امام و براى دفاع از وطن اسلامى که مورد هجوم حملات دشمنان بیگانه قرار گرفته به جبهه جنگ حق علیه باطل مقابله با دشمن صدامى مى شتابم و این راه را درست شناخته ام و آن را با دل و جان پذیرفته ام و آرزوى دیرینه اینجانب همین بوده و هست.

دراین موقعیت خطرناک واجب است بر هر فرد مسلمانى که حسین وار وارد جبهه حق علیه باطل گردد و در جبهه اینقدر مى جنگم تا اینکه پیروز شوم و یا اگر لیاقت شهادت را داشته باشم شهید شوم ، و اگر شهید شدم به خانواده ام تبریک بگوئید چون به مهمانى خدا رفته ام وشهادت چقدر زیباست مثل گل خوشبو و طبق گفته مولا على (ع) شهادت درى از درهاى بهشت است و چه بهتر است که انسان عمل نماید و معامله اى براى روز آخرت انجام دهد و من این معامله را که ابدى است بهتراز هر معامله اى مى دانم .

و در آخر سخنى با همشهریان و دوستان و برادران دارم که هیچوقت این رهبر بزرگ اسلام و این پیرجماران این امام امت خمینى کبیر را تنها نگذارندو همواره گوش به فرمان آن باشند و اگر تفنگ از دست من و برادران دیگر افتاد آنها مردانه آن را بردارند و به جبهه هاى جنگ بشتابند و جاها را پر نمایند . 

در آخر از همه اقوامان و خویشان مى خواهم که مرا ببخشند و حلال کنند و اگر به بعضى از برادران نتوانستم خداحافظى کنم علت نبودن وقت بوده است و خودشان باید مرا ببخشند . 

و در آخر از خانواده‌ام مى خواهم که برایم ناراحت نشوند و گریه نکنند و از پدرم که این همه زحمت کشید تا مرا به این بزرگى رساند مى خواهم که مرا ببخشد و از همه برادرانم و خواهرانم مى خواهم که حسین وار و زینب وار باشندو از آنها خداحافظى مخصوصا برادر بزرگم سید اکبرکه خیلى برایشم ناراحت هستم و همچنین از همسرم خداحافظى مى کنم و از او مى خواهم که مرا ببخشد و در آخر براى طول عمر امام امت و سلامتى رزمندگان اسلام دعا مى کنم . 

راهش پررهرو و یادش گرامی باد

پایگاه خبری تحلیلی آفتاب جنوب

انتهای پیام/م/

دیدگاه شما

http://khabarlendeh.ir/
http://sobhezagros.ir/
آفتاب جنوب
پایگاه اطلاع رسانی شهرستان چرام
خبر دیشموک